مانی عسلیمانی عسلی، تا این لحظه: 10 سال و 24 روز سن داره

مانی کوچولو نفس و عمر بابا

عقیقه

دیروز رفتیم سرچاه برات یه ببعی خوشگل خریدیم که برات عقیقه کنیم.امروز ظهر مامان و اینا و عموها همه نهار خونه ما بودن براشون جگر و گوشت داغ پختیم حیف که نشد خودم بخورم آخه خیلی خوشمزه شده بودوالبته اونا که خوردن گفتن......... ...
5 ارديبهشت 1393

اولین حمام

امروز دوشنبه 25 فروردین بابایی امروز قراره تو رو ببریم بشوریم تمیز شی بعد بخورمت ساعت یک ظهر تو رو بردن حمام. در غیاب من!! آخخه من سرکار بودم ولی وقتی برگشتم اینقده ناز شده بودی که همونجا با اینکه خواب بودی چند تا بوس آبدار کردمت که بیدار شدی ولی گریه نکردی... ...
5 ارديبهشت 1393

به دنیا خوش اومدی.

سلام بابایی امروز شنبه 16 فروردینه سال 1393. صبح ساعت 7.5 بعد صبحانه مامانت گفت حالم بده. زنگ زدم مدرسه و مرخصی گرفتم با مامانی و عمه عزت رفتیم بیمارستان تا ساعتای 9 پذیرش طول کشید و مامانت بستری شد.گفتن آب جنین خیلی کم شده و باید آمپول فشار بزنن تا زودتر بیای اینطرف! رفتم رضایت نامه رو پرکردم.... حدودا ساعتای 3 بعد از ظهر بود و خبری نبود!!! از خانم پرستاره پرسیدم چی شد؟ گفت:بچه بدنیا نمیاد دیگه کم کم باید خانمتونو ببریم برای سزارین. خیلی نگران شدم همون موقع دست به دامن حضرت فاطمه شدم و یه نذر کوچولو کردم و در کمال ناباوری ساعت 15:46 دقیقه بعد از ظهر مانی کوچولوی من بدنیا اومد.   ...
30 فروردين 1393
1